(2978) با تو هستیم تا همیشه... (19 خرداد 1400)
🔹سالها و فصل های متوالی است که اینجا کسی به حرف کسی گوش نمی دهد، فصل های بسیاری است که اینجا مجبوری که با دست های خالی بجنگی و خودت را ثابت کنی، اینجا کسی از بالا دستی ها دستت را که نمی گیرند هیچ حتی آنقدر دستت را پس می زنند که تو را مجبور می کنند که جا بزنی.. اما فرهاد اینبار جور دیگری تصمیم گرفته است.
🔹فرهاد دوباره با تجربه شده است، آنقدر در این دو سه فصل گذشته سرد و گرم چشیده نیمکت شده است که خوب می داند چگونه رفتار کند، با برخی ها چگونه برخورد کند، و بگوید که اینبار دیگر وقت جدایی من نیست.. هر چند هر بار در گذشته هم که جدا شده دلیلی داشته، اما اینبار هیچ کدام از دلایل گذشته باز باعث جدایی اش نخواهد شد.
🔹فرهاد گله ها و اعتراض ها و فریادش را اینبار به گوش هوادار رسانده، هر چند هوادار با بسیاری از درددل های سرمربی تیمش آشناست و از همه آنها آگاهی دارد، اما اینکه می بیند سرمربی تیم محبوبش از نداری ها و ناسازگاری ها و دست های خالی شکوه می کند اما با قاطعیت حرف از ایستادن و ماندن می زند بیشتر دلگرم می شود.
🔹بیشتر امیدوار می شود که اینبار محکم تر، قاطع تر، با شور و شوق بیشتری هم کنار سرمربی تیم شان هستند و هم پشت او ایستاده اند تا استقلال به مقصد برسد، مقصدی که آرزوی فرهاد است، مقصدی که آرزوی هوادار است و مقصدی که خیلی ها چشم دیدن آن را ندارند و با دست اندازها و موانعی که قرار می دهند هرگز دوست ندارند و نمی خواهند که استقلال به آن برسد.